آیا نگاه ما به مردم همین است؟ اگر در یک جایگاهی باشیم همینگونه رفتار میکنیم؟ اگر اینگونه هست آقایان برای چه و به چه دلیل هزاران میلیارد تومان از پول مردم را اختلاس و بعد ادعای مسلمانی میکنند؟ اگر در سایر موارد هم نگاه کنیم همینگونه است. امام علی(ع) در مقوله عدالت به محمد بن ابی بکر میفرمایند: «حتی نگاه خودت را بین مردم مساوی تقسیم کن»؛ این یعنی اینکه فردا پای همه ما گیر است. چون علی(ع) قرآن ناطق و عدالت مجسم است، سخنش هم خروجی قرآنی است، این حرف حضرت ریشه در قرآن دارد.
قرآن میفرماید: «وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ، إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنهُ مَسئولًا» غیر از اینکه ما را در روز قیامت محاکمه و بازخواست میکنند، قرآن میفرماید که گوش، چشم، قلب شما و آنچه که نگاه میکنید و به نیت و قصدی که دارید، قلب و فکر شما هم مسئول هستند. دعایی که به ما یاد دادند: «اَللّهم عاِملنا بِفَضلِك وَ لا تُعامِلنا بِعَدلِك»؛ خدایا با عدالت خود با ما رفتار نکن؛ بلکه با فضل و کرمت با ما برخورد کن؛ برای اینکه ما هنوز یک بار هم نهجالبلاغه را نخواندهایم و به عنوان کتاب زندگی با آن کار نکردهایم.
بحثی که ما در رابطه با روز پدر میگوییم و به آن اهمیت میدهیم در رابطه با پدران نسبی ماست؛ اما سؤال این است که آیا ما پدران معنوی هم داریم؟ پاسخ بله است. به استناد قول پیامبر اکرم(ص) که میفرماید: «انا و علی ابوا هذه الامة»، من و علی پدران معنوی این امت هستیم. این یعنی ما پدرانی غیر از پدری که برایمان شناسنامه گرفتهاند، به نام پیامبر خاتم و حضرت علی بن ابیطالب(ع) داریم؛ لذا وظیفه فرزند در قبال پدر چیست؟ مگر نگفتهاند که اطاعت است؟
فردی خدمت رسول گرامی اسلام رسید و به ایشان عرض کرد، یا رسول الله(ص) پدر من قصد دارد مال خودش را از اموال من جدا کند، کاری کنید که این کار را نکند؛ پیامبر فرمودند: تو و ثروتت مال پدرت هستی؛ تو چه کاره هستی که بخواهی حرفی بزنی؟ اگر ما این حرمت را برای پدرانمان قائلیم و حاضریم دست پدر را ببوسیم و کف پای مادر را بوسه بزنیم در رابطه با حضرت علی(ع) به عنوان پدر معنوی امت، چه باید کنیم؟ آیا نباید سخن او را گوش کنیم؟ رهنمودهایی که ایشان در زمینههای مختلف دارند و میفرمایند که کسانی که به این موارد گوش نکنند گرفتار میشوند.
حضرت میفرماید: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود که آن جمعیت برای بیعت گرداگردم جمع شده و به یاری برخاستند و از این جهت حجت تمام شد و اگر نبود پیمانی که خداوند از علمای امت گرفته که در برابر پرخوری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند، من افسار شتر خلافت را رها میساختم و از آن صرفنظر مینمودم و پایان آن را با جام آغازش سیراب میکردم»؛ این یعنی ایشان خلافت را نپذیرفتند تا پستی بگیرند و یا مطرح شوند، بلکه این خدمت را انتخاب کردند برای اینکه برای مردم خدمت کنند.